Web Analytics Made Easy - Statcounter

- آیت الله محسن اراکی، نماینده مجلس خبرگان اخیراً گفته است: " کسی که ادعای فقاهت دارد و می‌گوید که حوزه نباید در سیاست دخالت کند آیا نمی‌فهمد که حوزه علمیه، کار اصلی اش دخالت در سیاست است؟ امیرالمومنین علی علیه السلام اولین سیاسی جهان اسلام است و ما که ادعا می‌کنیم حوزه‌های علمیه علوی است، باید به سیاست توجه شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حضرت امیرالمومنین صددرصد سیاسی بودند و ائمه ما هم صددرصد سیاسی بودند و اگر کسی بگوید که حوزه از سیاست جدا است می‌داند که دروغ می‌گوید و مع ذلک چیزی را که درست نیست برای مردم بیان می‌کند." (خبرگزاری رسا) این که حوزه باید در سیاست دخالت کند یا نه، بحث دیرپایی است که موضوع نوشتار حاضر نیست. اگر ایشان به جای این که بگوید حوزه می تواند یا حتی باید در سیاست دخالت کند هم این مطلب نوشته نمی شود، ولی تاکید ایشان بر این است که "کار اصلی حوزه علمیه" ، "دخالت در سیاست" است و لذا چند نکته زیر را بیان می داریم و البته آماده دریافت و انتشار پاسخ ایشان هم هستیم:
۱ - اگر کار اصلی حوزه علمیه ، دخالت در سیاست است، پس ترویج و تبلیغ دین اسلام و احکام شریعت، کار اصلی چه اشخاص و نهادهایی است؟! نمی شود که بگویید کار اصلی حوزه دخالت در سیاست است و کار اصلی حوزه تبلیغ دین است؛. هر کسی را بهر کاری ساختند.
۲ - زیرساخت فلسفی حوزه علمیه این آیه شریفه است که می فرماید: "فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ". (ترجمه: چرا از هر گروهی از ایشان دسته‌ای کوچ نمی‌کنند تا در دین فقیه شوند و هنگامی که به سوی قوم خویش باز گشتند، آنان را بیم دهند تا شاید آنان -از گناه و طغیان- حذر کنند؟)
طبق نص صریح این آیه، افرادی به حوزه می روند تا دین را یاد بگیرند و سپس به سمت قوم و دیار خود بازگردند و آنچه آموخته اند را یاد بدهند و مردم را از گناه بازدارند.

کل عمر و حرکت حوزه علمیه با این آیه عجین شده است و حال سوال این است که آیا زیر ساخت فکری و هدف اصلی حوزه های علمیه، از آموزش دین به آموزش علوم سیاسی برای دخالت در سیاست تغییر یافته است؟ (چون لازمه دخالت در هر چیزی یادگیری دانش آن است.) در تقسیم وظایف جامعه، وظیفه اصلی حوزه، تربیت مبلغ برای تبلیغ دین است و اگر هم جایی، تبلیغ دین نیاز به دخالت در سیاست باشد ورود می کند (که آن هم قاعدتاً در راستای تبلیغ دین است) ولی معنایش این نیست که وظیفه اصلی حوزه ورود در سیاست است. ۳ - اگر کار اصلی حوزه های علمیه دخالت در سیاست است، کار اصلی دولت و مجلس و تحصیل کردگان علوم سیاسی و روابط بین الملل و احزاب و سیاستمداران چیست؟ تبلیغ دین و پاسخگویی به سوالان شرعی است؟
۴ - اگر کار اصلی حوزه های علمیه، دخالت در سیاست است، آیا بزرگانی چون آیت الله علامه طباطبایی، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله بهجت، آیت الله خویی، آیت الله سیستانی و ... که کار اصلی شان سیاست نبوده است، غفلت کرده و ره به خطا برده اند؟نگویید که از این فهرست فلان آیت الله در فلان جا موضع سیاسی گرفت که این کار تفاوت دارد با کار اصلی به عنوان دخالت در سیاست، چه آن که کار اصلی این بزرگان، ترویج دین و دینداری بود و اگر امروز شریعت و شیعه در ایران برقرار است از صدقه سر این قبیل اعاظم است. ۵ - برای اثبات این که کار اصلی حوزه علمیه دخالت در سیاست است، گفته اند که حضرت علی (ع) و ائمه اطهار (ع) صددرصد سیاسی بودند.این مصداق قیاس مع الفارق است چرا که امام علی (ع) و اهل بیت (ع) که طلبه و شاگرد حوزه علمیه یا روحانی فارغ التحصیل آن نبودند و عجیب است که یک روحانی جرأت می کند و چنین مقایسه ای بین حوزه امروز و ائمه دین می کند. اگر امام علی (ع) سیاسی بود، به خاطر حوزه علمیه نبود (که اصلا حوزه علمیه ای در آن زمان نبود) بلکه ایشان حاکم و خلیفه بودند و معلوم است که حکمرانی یک امر سیاسی است. یا بقیه امامان نیز در مبارزه با حکام جور بودند که ذاتاً عمل سیاسی محسوب می شود؛ ضمن آن که همه آنان صددرصد هم سیاسی نبودند و بر اساس اقتضائات زمان اقدام فرهنگی، تبلیغی یا سیاسی و حتی نظامی می کردند که در هر حال، معنایش این نیست که صدها سال بعد، حوزه علمیه کار اصلی خود را از ترویج دینی که ائمه برایش خون دل خوردند و خون دادند، به دخالت در سیاست تبدیل کند.
اگر بناست کنش های سیاسی ائمه هدی(ع) سرمشق باشد، قاعدتاً این سیاستمداران مسلمان هستند که باید الگو بگیرند چرا که آنان نیز مانند روحانیون مسلمان هستند. روحانیون نیز در مقام روحانیت، باید کنش های فرهنگی و تربیتی آن بزرگان را الگو قرار دهند. یعنی هر کس به فراخور وظیفه ای که در تقسیم کارهای جامعه بر عهده اش هست، باید الگو بگیرد نه این که بگویند چون امام علی (ع) سیاسی بود، کار اصلی حوزه سیاست است. این حرف مانند آن است که بگویند چون حضرت علی (ع) نظامی هم بود، کار اصلی حوزه، دخالت در امور نظامی است و چون حضرت علی(ع)، کشاورز ماهری بود، کار اصلی حوزه، دخالت در امور کشاورزی است و ...!
۶ - آیت الله اراکی همانند هر شهروند دیگری این حق را دارد که فعال سیاسی شود، در سیاست دخالت کند و حتی منصب سیاسی بگیرد. کسی حق ندارد این حق را از او و دیگران - اعم از حوزوی و غیر حوزوی - بستاند. او از این حق به طور کامل برخوردار است و نیازی نیست برای حضور سیاسی خود یا سایر روحانیون، وظیفه اصلی نهاد حوزه علمیه را که تبلیغ شریعت محمدی(ص) است، به دخالت در سیاست فرو بکاهد.

بیشتر بخوانید:

روحانیت شیعه به کدام سو می‌رود؟ / از «امام موسی صدر و بهشتی و طالقانی» تا «علم‌الهدی و احمدخاتمی و نقدعلی»!

۲۱۲۲۰

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1777890

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: حوزه علمیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم روحانیت روحانیون طلاب سیاست دخالت دخالت در سیاست حوزه های علمیه کار اصلی حوزه حوزه علمیه تبلیغ دین آیت الله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۸۶۹۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئالیسم سیاسی چیست؟

  عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمی‌ترین نظریه دربارۀ سیاست بین‌الملل است. پیشینۀ این نظریه را می‌توان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.

  جنگ‌های پلوپونزی به مجموعه جنگ‌هایی گفته می‌شود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژی‌های جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.

  از دیگر چهره‌های برجسته در سنت رئالیسم سیاسی می‌توان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد.

  در حالی که ایده‌آلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بین‌الملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بین‌المللی یا جهانی است، و چون حکمران است، می‌تواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.

  افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبسته‌ای تبدیل می‌کند که در آن سایر وفاداری‌ها و بستگی‌ها تابع وفاداری به ملت است.

  اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایده‌آلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشته‌اند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان ساده‌لوحانه به "حقوق بین‌الملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعه‌طلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.

  در مقابل، رئالیست‌ها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بین‌الملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل می‌کند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.

  از این منظر، دولت‌ها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعه‌ای فاقد دولت. در چنین جامعه‌ای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.

 اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بین‌الملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بین‌الملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیست‌ها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بین‌الملل کاملا هم بیراه نیست.

  با این حال می‌توان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانی‌اش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.

  بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بین‌الملل می‌شود.

  در مجموع به نظر می‌رسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیست‌ها و ایده‌آلیست‌ها از روابط بین‌الملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیست‌ها بوده، ولی انتظارات رئالیست‌ها را چنانکه باید برآورده نکرده است.

  به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بین‌المللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف می‌شود، ارجحیت دهد.

  به همین دلیل است که رئالیست‌ها بر نقش قدرت در مسائل بین‌المللی چنین تاکید شدیدی دارند و می‌خواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامی‌اش بشناسند.

  البته آنارشی بین‌المللی به معنای درگیری بی‌امان و جنگ بی‌پایان نیست. رئالیست‌ها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندی‌های "توازن قوا" هماهنگ است.

این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان می‌کند که دولت‌ها وارد اتحادهایی می‌شوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بین‌المللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.  

دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیست‌ها معتقدند "نظم بین‌المللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولت‌ها به طور برابر توزیع نشده است.

  در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرت‌های بزرگ" هماهنگ شده‌اند. سلسله‌مراتب برآمده از دولت‌ها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بین‌المللی تحمیل می‌کند، و کنترلی را نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ از راه بلوک‌های تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولت‌های تابع" اعمال می‌کنند.

  این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبی‌ای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخش‌های جهان گسترش یافت.

  رئالیست‌ها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک می‌کرد زیرا هزینه‌های نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هسته‌ای می‌شد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.

  از این رو سلسله‌مراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیست‌ها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیل‌شده‌ای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.  

  رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهم‌ترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان می‌گویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاه‌طلبی قدرت‌های بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هسته‌ای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.

  انتقاد دیگر را نظریه‌پردازان فمینیست مطرح کرده‌اند که معتقدند رفتار قدرت‌جویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابت‌جویانه است.  

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایده‌آلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟

دیگر خبرها

  • در شورای سیاست‌گذاری کنگره ۱۲ هزار شهید استان تهران چه گذشت؟
  • رئالیسم سیاسی چیست؟
  • آیت الله جوادی آملی: حرف هر واعظی در مردم اثر نمی‌کند، وگرنه روضه خوانی‌ها و وعظ کم نیست
  • برنامه بایدن برای مقابله با جنبش دانشجویی حامی فلسطین چیست؟
  • پیام تسلیت مدیر حوزه های علمیه درپی درگذشت همسر آیت الله سیدمصطفی خمینی
  • زن و خانواده مرز مواجهه جمهوری اسلامی با غرب است
  • کعبی، نائب رئیس جامعه مدرسین: نیروی انتظامی تحت هیچ شرایطی نباید از طرح نور عقب نشینی کند
  • طرح نور باید با قاطعیت تداوم پیدا کند
  • درخشان: سریلانکا می‌تواند شریک سیاسی خوبی برای ایران باشد
  • آیت‌الله کعبی: طرح نور باید با قاطعیت تداوم پیدا کند